ثانیه نیوز- مهدی فضائلی- هنوز انقلابمان بیست ماهه نشده بود، هنوز ارتش در دودلی بودن یا نبودن بود، هنوز سپاه پاسداران برای دفاع از انقلاب اسلامی مجهز و مستقر نشده بود، هنوز بسیج، بسیج نشده بود و هنوز غائلههای رنگارنک در گوشه و کنار کشور بخصوص کردستان تمام نشده بود که غرش هواپیماهای دشمن بعثی در فضای کشورمان پیچید، انفجار گلولههای توپخانه سنگین او نقاط مختلف شهرهای مرزی را ویران کرد و خانهها، باغها، نخلستانها و خیابانهای شهرهای جنوب و غرب کشور زیر زنجیر تانکهای متجاوزان له شد.
ابتدا قرار بود سه روزه خورستان فتح و از پیکر وطنمان جدا شود و پس از آن شهرها یکی پس از دیگری سقوط کند و بالاخره، تهران زیر چکمههای متجاوزان به اشغال درآید. دنیا، از قدرتهای ابرش تا کشورهای عربش تا کشورهای آفریقایی همه یکدست و متحد به نظاره نه که به حمایت از متجاوزان ایستاده بودند. یکی با دادن تانکهای پیشرفته، دیگری با در اختیار گذاشتن هواپیماهای جنگی مدرن، آن یکی با سلاح شیمیایی، یکی دیگر با حمایت سیاسی و اطلاعاتی، برخی با گسیل سرباز و بعضی هم با تامین هزینه، این تجاوز آشکار را پشتیبانی میکردند.
و این سوی میدان مردمی که در تحریم بودند و از داشتن سیم خاردار هم محروم! صدام که امروز پوسیدهای زیر خاک است و گورش هم مجهول تا استخوانهایش را بیرون نکشانند و نسوزانند و خاکسترش را به باد ندهند، آن روز رجز میخواند و خود را سردار قادسیه مینامید. او به پشتوانه حمایتهای شرق و غرب و عرب و غیرعرب، طولانیترین جنگ قرن بیستم پس از جنگ ویتنام را آغاز کرد و در مقابل، دم مسیحایی ولی خدا خمینی کبیر(ره) به کالبد مردم و بویژه جوانان دمیده شد و دفاعی مقتدرانه اما مظلومانه، شکل گرفت.
زنان و مردان، سالخوردگان، نوجوانان و جوانان از اقوام مختلف، از ترک و لر و بلوچ گرفته تا فارس و عرب و از مسلمان شیعه و سنی گرفته تا مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان دست در دست و پشت به پشت برای باشکوهترین و حماسیترین دفاع قرن بیستم قیام کردند؛ دفاعی که آن روز و امروز آن را «مقدس» مینامیم. دفاع از وطن که دوستیاش از نشانههای ایمان است، دفاع از شرافت و ایمان مردمی که تصمیم گرفته بودند مستقل و آزاد باشند، دفاع از انقلابی که به نام خدا و برای خدا شکل گرفته و پیروز شد و در دهههای پایانی قرن بیستم انحصار دو ابرقدرت معارض با دین را شکست و دفاع از نظامی که امام راحل، دفاع از آن را از اوجب واجبات دانسته بود.
8 سال گذشت و جنگی که رسما در 31 شهریور سال 59 آغاز شد، مرداد سال 67 پایان یافت. درست است که جنگ نظامی تمام شده است؛ درست است که دیگر از غرش هواپیماها، شلیک توپها و موشکها و از صدای زنجیر چرخ تانکها خبری نیست؛ درست است که هر روز پیکر مطهر شهیدان را برسر دست تشییع نمیکنیم؛ درست است که هر روز جانبازی را با بدنی مجروح و پارهپاره بر تخت بیمارستان نظارهگر نیستیم و درست است که..... اما نگاهی توام با بصیرت به آنچه پس از آن 8 سال گذشت، واقعیتی را آشکارا پیش چشمانمان نمایان میکند.
«جنگ» هست اما چون از «سخت» ش طرفی نبستند «نرم» ش را آغاز کردند. توپخانهها و یگانهای موشکی به شبکههای ماهوارهای و سایتهای اینترنتی متنوع تغییر شکل داد. موشکها، گلوله توپها و سلاحهای شیمیایی جای خود را به پیامهای مسموم داد و فیلمها، مستندها و گزارشها جای زنجیر تانکها را پر کرد. آنروز پیکر و جانمان را نشانه میگرفتند و پاره پاره میکردند و امروز ایمان و امیدمان را. آن روز دشمن خاکریزهایش را در کنار مرزهای جنوب و غرب زده بود و جبهه او واضح و روشن زیر دید بود و امروز به درون خانههامان نفوذ کرده است و او را نمیبینیم. آن روز میجنگیدیم تا او را از خاکمان بیرون برانیم و امروز بعضا در را هم رویش میگشاییم چون از سختی ظاهرش خبری نیست و نرم شده است و رنگی و مخملی! پس «جنگ» همچنان هست و نه اتفاقا که از روی تدبیر، بسیار دشوارتر و پیچیدهتر هم شده است و چون «جنگ» هست، «دفاع» هم هست و چون در این جنگ نیز هدف دشمن وطنمان، ایمان و امید مردممان، انقلابمان و نظاممان است، دفاع ما همچنان مقدس است
نوشته شده توسط
کوشا
88/7/1:: 8:16 عصر
|
() نظر